من برتولت برشت،
از جنگل های سیاه می آیم،
مادرم،هنگامی که در بطن او آرمیده بودم،
مرا به شهرها آورد.
اما سرمای جنگل ها تا روز مرگ در پیکرم باقی خواهد ماند.
من با مردم مهربانم و به شیوه آنها کلاه سیلندر بر سر می گذارم.
می گویم: آنها مانند جانورانند،
تنها بوی دیگری دارند،
و می گویم :مهم نیست! من هم چنینم!
برتولت برشت
کلمات کلیدی: